
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
چکیده
مقدمه: رابطهی جنسی مطلوب بخش مهمی از زندگی زناشویی است و مطالعات از همبستگی بالای نارضایتی جنسی و تعارضات زناشویی حکایت دارند؛ بنابراین اهمیت پرداختن به درمان اختلالات جنسی و به تبع آن بهبود رابطة زناشویی ریشه در بهداشت روانی، جسمانی و سلامت خانواده دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر میل جنسی، احقاق جنسی و تعارضات زناشویی در زنان مبتلابه اختلال کمکاری میل جنسی بود. پژوهش در چارچوب طرحهای تجربی تک آزمودنی با بهره گرفتن از یک خط پایه انجام شد. سه زن با روش نمونهگیری در دسترس، از بین زنان مراجعهکننده به یکی از مراکز روانشناسی و مشاوره کرج، انتخاب شدند و یک پروتکل درمانی هشت جلسهای اجرا شد. شرکتکنندگان پرسشنامههای شاخص تمایل جنسی هالبرت، شاخص احقاق جنسی هالبرت، تعارضات زناشویی براتی و ثنایی و ذهنآگاهی بائر و همکاران و برای تجزیهوتحلیل دادهها از تغییرات روند و شیب و ملاکهای درصد بهبودی و درصد کاهش نمرات برای هر بیمار استفاده شد.
یافتهها: شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر افزایش متغیرهای میل جنسی، احقاق جنسی و ذهنآگاهی و کاهش متغیر تعارضات زناشویی و بهطور معناداری اثربخش بود و با درصد بهبودی بالینی بالایی همراه بود؛ بهعلاوه این نتایج در یک نوبت پیگیری 1 ماهه دوام مناسبی داشت.
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها، میتوان نتیجه گرفت که شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش علائم اختلال کمکاری میل جنسی، افزایش احقاق جنسی و کاهش تعارضات زناشویی زنان مبتلابه اختلال کمکاری میل جنسی دارد معناداری بالینی دارد.
واژگان کلیدی: شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی، کمکاری میل جنسی، احقاق جنسی
فهرست مطالب
1-1-مقدمه……………………………………………………………………………. 1
1-2-بیان مسئله ………………………………………………………………………. … 2
1-4– هداف……………………………………………………………………………. 10
1-5-فرضیات…………………………………………………………………………… 10
فصل دوم
2—2- رفتارها و تمایلات جنسی انسان. 14
2-2-1- رفتارها و تمایلات جنسی در کودکی.. 15
2-6- هورمونها، هورمونهای عصبی و رفتار جنسی.. 17
2-7- تفاوت میل جنسی و محرکهای شهوانی در زن و مرد. 17
2-11-1-تعریف تجربی از میل جنسی.. 21
2-11-2- تعریف روان تحلیلی از میل جنسی.. 23
2-11-3- بازنماییهای درونی روابط والدین و ایگوی بدن. 28
2-11-4- فاعلیت جنسی و عینیتبخشی به خود. 31
2-11-5- تصویر بدنی و تصویر تناسلی self در ادبیات تجربی.. 31
2-11-6- میل جنسی و هیجانات خاص… 33
2-11-7- جوانب شناختی میل جنسی.. 34
2-12- واسطههای غدد درونریز عصبی و میل جنسی زن. 36
2-12-7- هورمونهای تیروئید. 40
2-13-1- دستگاه عصبی مرکزی و رفتار جنسی.. 40
2-13-2- پاسخهای فیزیولوژیک… 41
2-13-3- خلاصهای از تاریخچۀ چرخۀ پاسخ جنسی زنان. 45
2-14- بررسی اختلالات جنسی زنان. 52
تاریخچه تقسیمبندی و مبحث شناسی اختلالات جنسی زنان. 52
2-15-2- کژکاریهای جنسی در DSM–5. 56
2-15-6- عوامل خطر و پیشآگهی.. 63
2-16- ادراک نشانههای جنسی و HSDD.. 71
2-17- خیالپردازیهای جنسی زنان. 72
2-17-1 محتوی خیالپردازیهای جنسی.. 73
2-17-2- خیالپردازیهای جنسی و HSDD.. 74
2-18- عوامل مؤثر در بروز اختلالات جنسی.. 75
2-18-2- عوامل روانشناختی.. 77
2-18-2-1- تفرد و جدایی بین مادر و دختر. 83
2-18-2-2- همانندسازی با والدین و تمایلات جنسی زنان. 85
2-18-2-3- حواسپرتی شناختی.. 88
2-18-3- عوامل دارویی مؤثر در کژکاری جنسی.. 89
2-20-1- انواع تعارض و برخورد با تعارض… 101
2-20-2- عوامل مؤثر در بروز تعارض زناشویی.. 101
2-20-1- اثرات تعارض زناشویی.. 102
2-21-2- تأثیرات ذهنآگاهی.. 105
2-21-3- شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی (MBCT) 107
2-21-4- ذهنآگاهی همهروزه 108
2-21-5- استرس و شرایط انسانی.. 109
3-3- حجم نمونه، روش نمونهگیری.. 123
3-4- گزارش بالینی بیماران. 124
3-7- روش تجزیهوتحلیل دادهها 130
4-1- توصیف آماری متغیرهای پژوهشی.. 133
4-2- یافتههای مربوط به سؤالات پژوهش… 143
فصل پنجم
5-2- نتیجهگیری…………………………………… 153
پیوست 1 پرسشنامه احقاق جنسیهالبرت.. 178
پیوست 2: پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی.. 179
پیوست 3: پرسشنامه ذهنآگاهی بائر و همکاران. 184
پیوست 4: پرسشنامه تمایل جنسیهالبرت.. 187
1-1 مقدمه
اساس خانواده كه محور و هسته اصلی كلیه اجتماعات بشری است، بر غریزه جنسی مبتنی است. این غریزه خود نوعی كشش دلپذیر است كه زن و مرد را بهسوی ازدواج كشانیده، بقا و تداوم خانواده را تضمین میکند (نادسون-مارتین و هنوگرات[1]، 2015). بنابراین، مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائلِ درجه اول زندگی زناشویی قرار داشته، سازگاری در روابط جنسی از عوامل مؤثر در خوشبختی محسوب میشود در حقیقت، شواهد قابلتوجهی برای توصیف ارتباط نزدیک بین فعالیت جنسی و رضایت زناشویی وجود دارد. این امر نشاندهنده وجود رابطهای دوطرفه بین اختلافات زناشویی و اختلالات جنسی است. لذا میتوان گفت افرادی كه رضایت جنسی بیشتری دارند، در زندگی زناشویی نیز از رضایت بیشتری برخوردارند (چو[2]، 2014). بر اساس بسیاری از مطالعات بخش مهمی از مبنای ازدواج و استمرار زندگی زوجی سالم به مسئله نیاز به برقراری یک رابطهی جنسی مطلوب و رضایتبخش بازمیگردد (ون اوردن[3] و همکاران، 2012) و پرواضح است که هرگونه اخلال و مانع در مسیر صحیح و سالم حیات جنسی زوج مانند اختلال مثل کمکاری میل جنسی که اتفاقاً شایعترین اختلال جنسی در زنان گزارششده است میتواند سلامت جنسی افراد را تحتتاثیر بگذارد و بر نارضایتی جنسی و به تبع نارضایتی زناشویی آنها منجر شود (فینچام[4] و بیچ[5]، 2010)، به خصوص اینکه رابطه جنسی سالم و رضایتبخش یکی از اساسیترین وجوه تمایز رابطه زناشویی از سایر روابط انسانی دیگر است که در صورت ایجاد خلل و یا فقدان آن در زندگی زوجی ممکن است منجر به جدایی عاطفی و حتی طلاق نیز گردد (چو[6]، 2014)؛ از سویی نیز وقتی افراد در احقاق جنسی خویشتن مشکل دارند و دارای عزتنفس پایینی هستند و برای آنان دشوار است که نیازهای خود را بیان کنند و یا استقلال فردی خود را در روابط زناشویی حفظ نمایند (قیصری و کریمیان، 1392). عوامل متعددی در هر جامعه، باعث شکلگیری و تشدید این وضعیت برای زوج میشود (ثنایی و شفیعی، 1384). یکی از معیارهای قابلسنجش برای بررسی میزان خوشبختی زوجین، میزان رضایتمندی آن ها از روابط جنسی است. اگر زن و شوهر بتوانند ازنظر جنسی یکدیگر را ارضا کنند، قادرند بسیاری از تنشهای زندگی را هم مدیریت کنند؛ اما اگر رابطهی جنسی خوبی با هم نداشته باشند، گاهی حتی کوچکترین مسائل و مشکلات زندگی نیز تبدیل به بحران میشود (بارکر[7] و چانگ[8]، 2013).
مشکلات و اختلالات مربوط به میل جنسی از حیطههای نسبتاً جدید در حوزه زوجدرمانی میباشد که اختلال میل جنسی کمکار[9] بر اساس [10]DSM-5با کمبود یا فقدان خیالپردازیهای جنسی و میل برای فعالیت جنسی مشخص شده است که این اختلال باید به پریشانی فردی آشکار منجر شود این اختلال ناشی از اثرات فیزیولوژیک مصرف مواد یا دارودرمانی و یا بیماری جسمانی نمیباشد (انجمن روانپزشکی آمریکا[11]، 2013)؛ که در این راستا در مطالعه حاضر بررسی درمانهای نوین و اثربخش این اختلال در زنان پرداخته شد زیرا زنانی که از این اختلال رنج میبرند، دچار پریشانی فردی شده که منجر به تنش و مشکلات ارتباطی و میان فردی خواهد شد و مطالعات اندکی بر روی مؤلفههای درمانی این اختلال در زنان انجام شده است. مشکلات ارتباطی و میان فردی ناشی از اختلال میل جنسی کمکار بهنوبه خود میتواند موجب بروز مشکلات زناشویی و خانوادگی گردد که در بیشتر این موارد زوجین بجای مشاوره زناشویی به مشاوران خانوادگی ارجاع داده میشوند که در این میان درمان شناختی رفتاری رایجترین درمان این اختلال است، اما پژوهشها حاکی از این است که 50-40 درصد افرادی که با CBT[12] درمان شدهاند، بهبودی اندک یا هیچ بهبودی نشان ندادهاند (برادفورد و مزتون[13]، 2011). ازاینرو توجه به مشخصه های دیگر این اختلال (مانند بعد هیجانی) ضروری به نظر میرسد لذا در پژوهش حاضر از شیوه درمانی، شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی که بهعنوان درمانی مفید و کمهزینه شناختهشده است (بروتو[14] و همکاران، 2013)، میگردد که سعی شد با توجه به اینکه میزان قابلتوجهی از زنانی که از اختلال میل جنسی کمکار رنج میبرند به کلینیکهای روانشناسی مراجعه نمیکنند و آن ها بهصورت نهفته از این اختلال رنجبرده و با اثرات مخرب آن را در زندگی زناشویی درگیر هستند در یک مطالعه اولیه با نمونههایی محدود از زنان اثربخشی و کارآیی درمانی آن بررسی و گزارش شود. این پژوهش سعی دارد که با شناخت عمیق این پدیده و با توجه به جامعیت درمان ذهنآگاهی و نیز امکان بررسی ریشههای عمیق روانی و باورهای هستهای، خطاهای شناختی و سایر ابعاد ناسازگار شناختی که میتوانند نقش مهمی در شکلگیری اختلالات جنسی ازجمله اختلال کمکاری میل جنسی بشود همچنین تأثیرات ثابتشده روش ذهنآگاهی در کاهش علائم اضطراب گامی در راستای کاهش علائم و درمان زنان مبتلابه بیمیلی جنسی و جلوگیری از تأثیرات منفی آن در زندگی شخص و روابط بینفردی افراد و زندگی زناشویی آنها دربردارد.
1-2 بیان مسئله
اختلال کمکاری میل جنسی شایعترین اختلال جنسی زنان است و با توجه به همبستگی بالای اختلالات جنسی و نارضایتی زناشویی وجود این اختلال میتواند ریسک طلاق را افزایش دهد فروتن و میلانی (1387) در مطالعهای به بررسی شیوع اختلالات جنسی در متقاضیان طلاق مراجعهکننده به دادگاههای خانواده در تهران پرداختند و گزارش کردند که 7/66 درصد از مردان و 4/68 درصد از زنان از زندگی جنسی با همسرشان راضی نبودند و این نارضایتی را عامل اصلی تعارضات زناشویی خود بیان کردند. ابراهیمیان و همکاران (1388)، در مطالعهای به مقایسه اختلالات جنسی زنان در زمان بارداری با قبل از آن پرداختند، نتایج مطالعه آن ها نشان داد ۷۸% زنان قبل و ۸۰% آنان حـین بـارداری حـداقل یكـی از اخـتلالات جنسـی را تجربـه كـرده بودنـد؛ این آمار تکان دهنده و همچنین وجود زمینههای فرهنگی و تابوهای اجتماعی در کشور ما، لزوم پرداختن به اختلالات جنسی از جمله اختلال کمکاری میل جنسی را بیش از پیش آشکار میکند. از سویی دیگر گسترش مرزهای دانش و تفکیک شیوههای تشخیصی و درمانی اثربخش و مداخلات جدید برای کاهش مشکلات مربوط به میل جنسی زنان همواره جز دغدغههای درمانگران است (APA، 2013). هرچند طبقهبندی و شرح اختلال و درمان مشکلات مربوط به میل جنسی کار دشواری است. نگرشها راجع به مناسب بودن رفتار جنسی با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی در هر دوره متفاوت است. بهطور مثال، کلایتون و همکاران گزارش کردند که 100 سال قبل یک زن علاقهمند به رابطه جنسی و لذات جسمی، ازلحاظ روانی بههمریخته بود و در حال حاضر، کمبود علاقه جنسی بهعنوان نشانهای کلینیکی که نیاز به مداخله دارد در نظر گرفته میشود.(کلایتون[15] و همکاران، 2006).
بر اساس گزارشات منتشر شده حدود 20 تا 30 درصد زنان و 5 تا 16 درصد از مردان از میل جنسی پایین برخوردار هستند البته شیوع اختلال کمکاری میل جنسی بسته به کشور مبدأ و روش ارزیابی، سن، فرهنگ و حتی آداب و قوانین اجتماعی تفاوت دارد بهعنوانمثال تقریباً 6 درصد مردان جوان (18 تا 24 ساله) و 41 درصد مردان مسنتر (66 تا 74 ساله) مشکلاتی در رابطه با میل جنسی دارند لومن، (2006). اختلالات میل جنسی همچنین از مشکلات شایع در کلینیکهای زناشویی درمانی گزارششده است (بک[16]، 1995؛ مککیب[17]، 2001) و این اختلال میتواند تعارضات زوجی را شدت بخشد و رضایت زوجی را کاهش دهد (ترودل[18] و گلدفراب[19]، 2010). اختلالات مختلفی نظیر اختلالات خلقی و اضطرابی میتوانند با اختلال کمکاری میل جنسی همبود باشند افسردگی ازجمله اختلالات شایع همبود با این اختلال است که شیوع آن در زنان دو برابر مردان گزارش شده است (برومت[20] و همکاران، 2011). اضطراب عملکردی نیز از دیگر اختلالات همبود با اختلال کمکاری میل جنسی است که ممکن است در اثر ایجاد اختلال در نعوظ در مردان و یا داشتن تجربه مقاربت دردناک در زنان ایجاد شود که میتواند در درازمدت به اختلال کمکاری میل جنسی منجر شود (دنسترین[21] و همکاران، 2009). مطالعات زیادی همبستگی بین اختلال HSDD و اضطراب را نشان داده است، (بنآینزروث[22]، 2009)، همچنین تجارب دردناک هیجانی- عاطفی دوران کودکی مثل سوءاستفاده جنسی و یا مشاهده مشاجرات پدر و مادر هم از عواملی است که رد پای آن در اختلال HSDD دیدهشده است، (گاتمن[23]، 2000) از طرفی مشکلات ارتباطی با همسر نیز ازجمله عواملی است که میتواند علائم HSDD را ایجاد کند، البته گاهی تعارضات زناشویی خود معلول HSDD است (هارتمن[24] و همکاران، 2002). تحقیقات نشان داده است که زنان مبتلابه اختلال کمکاری میل جنسی در مقایسه با زنان عادی از خطاهای شناختی بیشتری در مورد رابطه جنسی دارند مثلاً افکار اغراقآمیز و فاجعهآمیز از درد رابطه جنسی دارند که در درازمدت میتواند منجر به HSSD شود چراکه عمدتاً این افراد دارای سبک مقابلهای اجتناب میشوند که خود به شدت HSDD میافزاید و یک چرخه باطل شکل میگیرد (بوتزر[25] و کمپبل[26]، 2008) که بر اساس نظریۀ شناختی افراد دربارهی تواناییها و نیازهای جنسی خود، باورهایی را شکل میدهند. کینگزبرگ[27] و آلتوف اظهار میکنند، باورها و طرحوارههای شناختی[28] زیربنای رفتارها و پاسخهای جنسی (از قبیل آغازگری، ارگاسم و لذت جنسی) هستند. این باورها و طرحوارههای زیربنایی آن ها، بر اساس تجربههای گذشته شکل میگیرند و چگونگی پردازش اطلاعات مرتبط با مسائل جنسی را تحت تأثیر قرار میدهند و رفتار جنسی فرد را در آینده هدایت میکنند (کینگزبرگ و آلتوف[29]، 2009). درواقع بر اساس تئوری شناختی به نظر میرسد، بین رفتارها و اختلالات جنسی با باورهای جنسی رابطه وجود دارد. باورهای جنسی بهعنوان افکار و ایدههای فرد در مورد رفتارهای جنسی تعریف میشود. مطالعات قبلی نشان داده است، باورهای جنسی متفاوت در شکلگیری بدکارکردیهای جنسی متفاوت ازجمله HSDD نقش مهمی دارند (مارتین و همکاران[30]، 2012). این نتایج در پژوهش اسپکتور[31] (1996) نیز تأیید گشته است. هرچند باورهای بدکارکردی هم در زنان و هم در مردان نشاندهنده تأثیرپذیری عملکرد جنسی از باورهای بدکارکردی جنسی است، اما این تأثیر در زنان معنادارتر است. زنان دچار به بدکارکردی جنسی، بهگونهای معنادار، باورهای وابسته به خودپندارة جسمی بیشتری (مثل زنانی که ازلحاظ جسمی جذاب نیستند، نمیتوانند ازنظر جنسی ارضا شوند) و باورهای مربوط به سن بیشتری (مثل زنان بعد از یائسگی میل جنسیشان را از دست میدهند) را نشان میدهند (مارتین و همکاران، 2012). مردان و زنانی که مبتلابه اختلالهای جنسی هستند، نگرشهای منفیتری نسبت به افراد سالم در مورد مسائل جنسی دارند (اسکانتز[32]، 2010). باورهای بدکارکردی جنسی، خواه توسط آموزش جنسی ناکافی، یا خواه توسط الگوهای فرهنگی متعارض تعیین شود، میتواند منجر به سکوتی رنجآور شود که بهطور مخفیانه و بدون آگاهی صحیح از دلایل آن، شخص را ازلحاظ روانی تحلیل برده و از پای درمیآورد (بالانین[33]، 2012). با توجه به مطالب بیان شده، میتوان گفت به علت وجود نگرش منفی، اسطورهها و باورهای منفی که در میان زنان دربارهی تمایلات و روابط جنسی وجود دارد و مسلماً همانطور که گفته شد این باورها و اسطورهها ریشهای قوی در فرهنگ و اجتماع دارند- زنان در اجتماعات مردسالاری که چنین باورهای نادرستی را در زن نهادینه کردهاند، نمیتوانند بهگونهای مناسب تمایلات جنسی مشروع خود را در روابط زناشویی بیان نموده و احقاق جنسی[34] پایینی در روابط جنسی و زناشویی خود خواهند داشت. این امر به دنبال خود پیامدهای ناگواری بخصوص در حیطهی روابط زوج بهجای خواهد گذاشت (دروگاتیس[35] و همکاران، 2008؛ گراهام[36]، 2009).
یکی دیگر از فاکتورهایی که در ارتباط مستقیم با کمکاری میل جنسی گزارش شده است، شاخص احقاق جنسی است. مطالعات نشان داده است که اختلال عملکرد جنسی در زنان با شاخص فوق رابطه مستقیم دارد (اوسلندر و همکاران، 2012). همچنین بین تصویر بدنی زنان و میل جنسی و احقاق جنسی آنها نیز رابطه مستقیم وجود دارد (اوسلندر و همکاران، 2007). اسدی و همکاران (1392)، گزارش کردند که شاخص احقاق جنسی در زنان با باورهای ارتباطی آنها و طبیعتاً نظام شناختی آنها مرتبط است بنابراین با بهره گرفتن از شناختدرمانی شانس تغییر این شاخص و بهتبع آن افزایش عملکرد جنسی در زنان را میتواند در پی داشته باشد (پیفاس[37]، 2009). احقاق جنسی فاکتور مهمی در رضایت جنسی و زناشویی محسوب میشود (اسدی، سیاوشی، شیرعلی پور و همکاران، 2011). احقاق جنسی بهمنزلهی نوع فرعی ارتباط جنسی است و بهعنوان توانایی فرد در جهت برقراری رابطهی جنسی برای رفع نیازهای جنسی و آغاز کردن رفتار جنسی با شریک جنسی یا همسر قلمداد میشود (منارد و آفمن[38]، 2009). در جوامع پدرسالار، جایی که عطش جنسی زنان اغلب با اهانت و بدنامی مواجه میشود و در آن جامعه مردان با اعتقاد به اینکه زنان اشیاء جنسی هستند که نیاز یا حقوق جنسی ندارند، احقاق جنسی زنان اغلب با عکسالعمل منفی از طرف آنان مواجه میشود. مزتون و ترانپل[39] (2005)، اظهار میدارد که فهم زنان و عطش مردان و رفتارهای زنانگی و مردانگی مقتضی و مناسب، احقاق جنسی را میسازد؛ منتهای مراتب برای یک زن مشکل است تا حقوق جنسیاش را حتی اگر از آن آگاه باشد اعاده کند؛ درنتیجه، فعل پذیری جنسی (غیرفعال بودن به لحاظ جنسی) یا فعل پذیری جنسی ادراکشده، خشم خود را برای ویرانی به سمت عامل جنسی و سلامت جنسی زنان آشکار میکند (باسون و همکاران[40]، 2007). عدم توازن در غلبه و احقاق خویشتن، غالباً با مسائل و مشکلات جنسی در ارتباط است. شکلهای زیادی از مشکل جنسی در چنین موقعیتهایی مشاهده میشود، اما شایعترین آن علاقۀ اندك جنسی در فردی است که ویژگی جرأتورزی و احقاق در وی کم است (شفیعی، 1384).
در خیلی اوقات زنان در احقاق جنسی خویشتن مشکل دارند و دارای عزتنفس پایینی هستند و برای آنان دشوار است که نیازهای خود را بیان کنند و یا استقلال فردی خود را در روابط زناشویی حفظ نمایند. عوامل متعددی در هر جامعه، باعث شکلگیری و تشدید این وضعیت برای زنان میشود. یکی از مسائلی که بهصورت ناخودآگاه باعث پایمال شدن حقوق زنان و درماندگی آنان در جامعه شده، مربوط به افسانهها و باورهای غلط جنسیتی و جنسی رایج در جامعه است (قیصری و کریمیان، 1392). علیرغم انقلاب جنسی این عصر، باز هم زنان در قیاس با مردان از این دیدگاه، فرودست و دنبالهرو میباشند و باور غالبشان این است که در روابط جنسی باید مرد پیشگام شود. این نگرش سبب میشود که زنان نتوانند آگاهانه و آزادانه علائق روحی و جسمی خود را به اطلاع همسر خود رسانده و از او بخواهند که خواستههای جنسی آنها را برآورده سازد (فابر و اسمیت[41]، 2012). ریکرت (2002) اظهار میکند گرچه دانش ما در مورد روابط جنسی زناشویی بیش از گذشته است ولی در این مورد که روابط جنسی چگونه بر زندگی زناشویی اثر میگذارد و در مورد ماهیت تأثیر و تأثّر آن با دیگر پدیدههای زناشویی دیدگاه محدودی داریم. مؤلفههای شناختی متعددی در تبیین اختلال HSDD مطرحشدهاند. یکی از این مؤلفهها، سوگیری توجه و خودوارسی افراطی است.) بارینستن[42]، 2006(بر نقش محوری این فرایندهای شناختی در تداوم اختلال کمکاری تأکید کردهاند. بررسیها نشان دادهاند که در رابطه جنسی، توجه فرد میتواند بر”درون” یا جنبههایی از خود نظیر برانگیختگی، رفتار، افکار، عواطف یا “بیرون”، نظیر نگرانی از قضاوت منفی همسر، ناتوانی دررسیدن به اوج لذت جنسی و یا ناتوانی در رساندن همسر به اوج لذت جنسی شود. توجه معطوف به خود مربوط به فرایندی است که در آن توجه بهسوی محرکهای مربوط به خود هدایت میشود (باتزر و کمپبل، 2008). توجه معطوف به خود نقش مهمی در تداوم این اختلال بر عهده دارد. لورنزو[43] و همکاران، (2010) نشان دادند که صرفنظر از ویژگیهای اختلال کمکاری میل جنسی و پیامدهای آن، توجه معطوف به خود و خودوارسی افراطی سبب افزایش اضطراب و بهتبع آن کاهش میل جنسی میگردد. از دیگر مؤلفههای روانشناختی دخیل در ایجاد این اختلال وجود خطاهای شناختی نظیر تعمیم افراطی، ذهنخوانی، است که با بهرهگیری از تکنیکهای شناختدرمانی میتوان آنها را اصلاح کرد و علائم بیماری را کاهش داد. از دیگر تبعات اختلالات جنسی مثل کمکاری میل جنسی و پایین بودن شاخص احقاق جنسی ایجاد تعارضات زناشویی است که مطالعات زیادی همبستگی بین این دو را نشان دادهاند (دیلدار و همکاران، 2013). سلامت جنسی موضوع مهمی در روابط زناشویی است و به ثبات ازدواج و پایداری و رضایت زناشویی و جنسی زوجین کمک میکند. سلامت جنسی نیازمند رویکرد مثبت، عاری از اضطراب و قطعاً همراه با میل و رضایت طرفین برای ارتباط جنسی و به همان اندازه نیازمند امکان افزایش تجارب جنسی ایمن و لذتبخش و رهایی از تبعیض و خشونت در روابط زناشویی است (هیگینز[44] و همکاران، 2011) همسرانی که از نظر جنسی در ازدواج بیشتر راضی هستند در کل از ازدواج هم رضایت بیشتری دارند (باتزر و کمپبل، 2008). رضایت زناشویی بهعنوان درجهای که زوجین از برآورده شدن انتظارات و نیازهای خود و همسرانشان آگاه میشوند تعریف شده است (بارینتوز و پائز[45]، 2006) و بهطور مستقیم و غیرمستقیم به حفاظت از خانواده و کیفیت بهتر زندگی مرتبط است. درحالیکه نارضایتی از ازدواج به استرس، اضطراب، فروپاشی خانواده منجر خواهد شد (آماتو[46]،1991؛ بوتزر و کمپ بل،2008؛ و برگنر[47]، 2009)؛ بنابراین توضیحات و مطالعات درمان و کاهش علائم HSDD میتواند در افزایش احقاق جنسی و به تبع آن کاهش تعارضات زوجی و افزایش استحکام بنیان خانواده مؤثر باشد. برای درمان این اختلال رویکردهای درمانی مختلفی ابداع شده است که از این میان درمان شناختی – رفتاری (CBT) بهعنوان درمان انتخابی برای این اختلال میباشد (ریزوی[48] و همکاران، 2011). با توجه به آنچه در مورد اضطراب و مؤلفههای شناختی ناسازگار در مورد اختلال HSDD بیان گردید میتوان نتیجه گرفت که کاربست تکنیکهای آموزشی و درمانی CBT میتواند در بهبود این اختلال مؤثر واقع شود. از سویی دیگر شواهد اولیه از چندین مطالعه نشان میدهد که آموزش توجه باهدف تغییر توجه متمرکز در مورد افراد مبتلا HSDD مورداستفاده قرارگرفته است (بوری[49] و همکاران، 2013). آزمایشهای بالینی نشان میدهد 40 تا 50 درصد بیمارانی که درمان شناختی رفتاری را دریافت کردهاند بهبود اندکی یافتهاند (برادفورد و مزتون، 2011). ازاینرو نیاز به توسعه و پیشرفت بیشتری برای درمان این اختلال در آینده وجود دارد. (بروتو، 2013).
بنابراین آموزش ذهنآگاهی نوعی مداخله آموزش توجه است که موجب افزایش اثر درمان شناختی – رفتاری میشود (هایس[50]، فولت[51] ذهنآگاهی ازجمله درمانهای موج سوم است که در سالهای اخیر موردتوجه درمانگران قرارگرفته است (کابات زین، 1982؛ لینهان[52]، 2004). درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی (سگال، ویلیامز و تیزدل[53]،2002) یک برنامه مداخله بالینی است که بر پایه آموزش نظاممند ذهنآگاهی استوار است. آزمایشهای بالینی صورت گرفته در مورد درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهنآگاهی نشان میدهد که این درمان موجب کاهش قابلتوجهی در علائم استرس، اضطراب و افسردگی در طیف گستردهای از جمعیت بالینی و غیربالینی میگردد (بائر[54]، 2004). از لحاظ نظری پذیرفتهشده است که درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی از طریق آموزش بیمار برای به دست آوردن کنترل توجه و افزایش تحمل در عواطف منفی، منجر به کاهش نگرانی، نشخوار فکری و جنبههای منفی توجه معطوف به خود میگردد (براون[55]و همکاران،2007). فرضیه اساسی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی آن است که ذهن دارای دو حالت گسترده است: حالت ذهنی در حال انجام و حالت ذهنی بودن.” حالت انجام دادن “شامل تفکر بسیار در مورد آینده یا گذشته و نبودن در لحظه حاضر است. حالت انجام شامل بازشناسی تفاوت بین اینکه چیزها چگونهاند و ما میخواهیم چگونه باشند میباشد. سپس تفاوتها بهصورت خودکار احساسات منفی را فعال خواهند کرد که میتواند الگوی فکری همیشگی را راهاندازی کند تا شخص را نسبت به حرکات و اعمالی سوق دهد تا درصدد رفع اختلاف بین حالت موجود و حالت مطلوب باشد. اگر اعمال بهصورت موفقیتآمیزی این شکاف را کاهش دهد و حالت مطلوب حاصل شود، حالت انجام دادن از ذهن شخص خارج خواهد شد؛ اما اگر پس از اقدامات صورت گرفته، تفاوتها باقی بماند ذهن در این حالت انجام دادن، پیرامون جستجوی اجباری برای راههای احتمالی نگهداشته خواهد شد تا این اختلافات را کاهش دهد.”حالت بودن” بهجای تفکر در مورد مشکلات یا موقعیتها، به مشاهده و پذیرش مستقیم هر آنچه در لحظهی حاضر رخ میدهد، مانند افکار و احساساتی که اقدام فوری را برمیانگیزند مشخص میشود. بهجای عمل کردن بر اساس چنین افکار و احساساتی، فرد صرفاً آنها را مشاهده و موردتوجه قرار میدهد. هیچ کوششی برای ارزیابی منطق افکار مشاهدهشده یا بررسی یا تغییر محتوای آنها صورت نمیگیرد. این رویکرد ذهنآگاهی نسبت به افکار و احساسات، واکنشپذیری نسبت به خلق را کُند میسازد و زمان و توانایی انتخاب پاسخهای جدید را افزایش میدهد. همچنین نشخوار را کاهش و پذیرش افکار و احساسات را تقویت میکند و گرایش به در نظر گرفتن افکار بهعنوان بازنماییهایی لزوماً دقیقی از حقیقت در مورد خود یا جهان را کاهش میدهد (بائر، 2006). تاکنون چند مطالعه، آموزش ذهنآگاهی را در درمان اختلالات جنسی به کار گرفتهاند (فارب[56] و همکاران، 2010؛ هولزل[57]، 2011). در یک مطالعه، بروتو و همکاران 2010 درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی را در درمان این اختلال بهکاربردهاند. در این مطالعه به ارزیابی اثر درمانی فردی با هدف آموزش تمرکز حواس و آموزش ذهنآگاهی در 9 بیمار مبتلابه اختلالات جنسی پرداخته شده است. نتیجه این مطالعه نشان داد که این درمان منجر به بهبود اضطراب، نشخوار فکری و اجتناب تجربهای در این بیماران گردید و اثربخشی آن نزدیک به درمان شناختی – رفتاری است. تاکنون از ذهنآگاهی در درمان اختلالات مختلفی ازجمله اختلالات اضطرابی و خلقی استفادههای زیادی شده است همچنین در سالهای اخیر ذهنآگاهی در درمان اختلالات جنسی موردتوجه قرارگرفته است. بروتو و باسون در سال 2014 از ذهنآگاهی برای درمان اختلالات انزال در مردان و ارگاسم در زنان استفاده کردند و اثربخش بودن این درمان را گزارش کردند. بروتو و باسون در سال 2008 موفق به درمان اختلال انگیختگی جنسی زنان با بهره گرفتن از روش ذهنآگاهی شدند. همین محققان در سال 2012 به مطالعه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی در درمان اختلالات جنسی زنانی که تجربه سوءاستفاده در کودکی را داشتند پرداختند و مؤثر بودن درمان را اعلام کردند. (بروتو و باسون، 2012).
از طرفی عوامل روانشناختی که منجر به اختلال جنسی میشود، مانند اختلال میل جنسی کمکار، دلایل دور و نزدیک دارند (لامن[58] و همکاران، 1999). مثالهایی از دلایل نزدیک عبارتاند از: ترس از شکست، اضطراب عملکرد، اضطراب پاسخ (مثلاً اضطراب برای فقدان برانگیختگی)، فقدان تحریک کافی، روابط مشکلدار. برای هدف قرار دادن دلایل دور، درمان بر باید بر نقش آسیبهای جنسی، مسائل مربوط به هویت جنسی یا جهتگیری جنسی، غم فقدان همسر ازدسترفته یا وابستگی به والدین و همچنین جنبههای مذهبی، فرهنگی و اجتماعی تکیه کند. وجود خطاهای شناختی، افکار خودآیند منفی، باورهای هستهای ناکارآمد و سایر فاکتورهای شناختی ازجمله عوامل روانشناختی مؤثر در بروز اختلال میل جنسی کمکار در زنان است که اینگونه مسائل باید در ابتدای درمان کشف شوند تا راهبرد درمانی شناختی تمهیدات درمانی خاصی برای آنها در نظر گرفته شوند. از شناختدرمانی در درمان برخی اختلالات جنسی استفاده شده است. درمان اختلال انزال زودرس مردان، (سبولا[59] و همکاران، 2013) اختلال نعوظ و اختلال ارگاسم در زنان (کاروالو، 2010)؛ اما ازآنجاییکه برخی از افراد اساساً مفروضههای شناختدرمانی را ندارند (یانگ، 2003) و وجود برخی شناختوارههای داغ در افراد مانع از اثربخشی مناسب شناختدرمانی میشود (بروتو و باسون، 2012). لذا با توجه به مطالب عنوان شده در مورد عوامل نگهدارنده HSDD، همچون توجه معطوف به خود، خود وارسی افراطی، تعمیم افراطی و نشخوار فکری، در این تحقیق سعی شده با ترکیب روش ذهنآگاهی و کاهش اضطراب بیمار و نیز شناختدرمانی بتوان همزمان از مزایای هردو روش استفاده کرد و گامی در جهت درمان و یا کم کردن علائم اختلال کمکاری میل جنسی در زنان برداشت و هدف اصلی پژوهش حاضر پاسخگویی به این پرسش میباشد که آیا در طی یک مطالعه پایلوت و طراحی چارچوب درمانی ترکیبی در یک نمونه محدود بالینی از زنان، شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش علائم HSDD، اثربخش میباشد یا خیر؟
1-3 اهمیت تحقیق:
رابطهی جنسی مطلوب بخش مهمی از زندگی زناشویی است، اما کاملاً تحت تأثیر جو روانی و عاطفی زندگی است. امروزه یکی از معیارهای قابلسنجش برای بررسی میزان خوشبختی زوجین، میزان رضایتمندی آن ها از روابط جنسی است. اگر زن و شوهر بتوانند از نظر جنسی یکدیگر را ارضا کنند، قادرند بسیاری از تنشهای زندگی را هم مدیریت کنند؛ اما اگر رابطهی جنسی خوبی با هم نداشته باشند، گاهی حتی کوچکترین مسائل و مشکلات زندگی نیز تبدیل به بحران میشود. مشکلات و اختلالات مربوط به میل جنسی از حیطههای نسبتاً جدید در حوزه زوجدرمانی میباشد. اختلال میل جنسی کمکار از ابتدا بهعنوان یک اختلال تعریفشده جداگانه در طبقهبندی اختلالات جنسی در منابع روانشناسی و روانپزشکی وجود نداشته است (کاپلان و سادوك، 2009)؛ زیرا تا پیشازاین طبقهبندی اختلالات بیشتر بر روی پاسخهای زیستی متمرکز بوده است (اسکنراچ و همکاران، 2003). در نسخههای بعدی که توسط کاپلان منتشر شد، در طبقهبندی اختلالات به تجربیات ذهنی و عوامل روانی توجه نموده و امیال را در طبقهبندی مدنظر قرار داده است باسون (2000) بیان نمود که عوامل بافتی و زمینهایی بیولوژیکی و عوامل روانی عاطفی در فعالیت جنسی زنان دخیل میباشند. باسون اعتقاد دارد که برانگیختگی جنسی زنان به زمینه بروز عواطف بستگی دارد؛ لذا زنان بهمنظور برانگیخته شدن برای فعالیت جنسی بایستی بتوانند ابتدا عواطف خود را ابراز نمایند. اختلالات میل جنسی بر اساس راهنمای آماری طبقهبندی اختلالات روانی و روانپزشکی انجمن روانپزشکی آمریکا نسخه تجدیدنظر شده پنجم[60] به دودسته اختلال میل جنسی کمکار و اختلال انزجار جنسی طبقهبندیشده است. ویژگیهای اصلی اختلال میل جنسی کمکار کمبود یا فقدان خیالپردازیهای جنسی و میل برای فعالیت جنسی است. این اختلال باید به پریشانی فردی آشکار منجر شود این اختلال ناشی از اثرات فیزیولوژیک مصرف مواد یا دارودرمانی و یا بیماری جسمانی نمیباشد (کاپلان[61] و سادوك[62]، 2009)؛ بنابراین زنانی که از این اختلال رنج میبرند، دچار پریشانی فردی شده که منجر به تنش و مشکلات ارتباطی و میان فردی خواهد شد. مشکلات ارتباطی و میان فردی ناشی از اختلال میل جنسی کمکار بهنوبه خود میتواند موجب بروز مشکلات زناشویی و خانوادگی گردد که در بیشتر این موارد زوجین بجای مشاوره زناشویی به مشاوران خانوادگی ارجاع داده میشوند. درمان شناختی رفتاری رایجترین درمان این اختلال است، اما پژوهشها حاکی از این است که 50-40 درصد افرادی که با CBT درمان شدهاند، بهبودی اندک یا هیچ بهبودی نشان ندادهاند (هافمن و بوگل، 2006؛ به نقل از پیت[63] و همکاران، 2010). ازاینرو توجه به مشخصه های دیگر این اختلال (مانند بعد هیجانی) ضروری به نظر میرسد. لذا در پژوهش حاضر از شیوه درمانی، شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی که بهعنوان درمانی مفید و کمهزینه شناختهشده است (پیت و همکاران، 2010)، میگردد. این پژوهش سعی دارد که با شناخت عمیق این پدیده و با توجه به جامعیت درمان ذهنآگاهی و نیز امکان بررسی ریشههای عمیق روانی و باورهای هستهای، خطاهای شناختی و سایر ابعاد ناسازگار شناختی که میتوانند نقش مهمی در شکلگیری اختلالات جنسی ازجمله اختلال کمکاری میل جنسی بشود همچنین تأثیرات ثابتشده روش ذهنآگاهی در کاهش علائم اضطراب گامی در راستای کاهش علائم و درمان زنان مبتلابه بیمیلی جنسی و جلوگیری از تأثیرات منفی آن در زندگی شخص و روابط بینفردی افراد و زندگی زناشویی آنها بردارد؛ چراکه اختلال کمکاری میل جنسی علاوه بر پریشانی فردی منجر به مشکلات ارتباطی و میان فردی در زندگی زناشویی افراد میشود که گاهی در زنان منجر به دلسردی نسبت به همسر و زندگی خانوادگی گردیده و طلاق عاطفی و گاهی قانونی را سبب میشود. میزان قابلتوجهی از زنانی که از اختلال میل جنسی کمکار رنج میبرند به کلینیکهای روانشناسی مراجعه نمیکنند و آن ها بهصورت نهفته از این اختلال رنجبرده و با اثرات مخرب آن را در زندگی زناشویی درگیر هستند. با توجه به اقبال مردم در سالهای اخیر نسبت به روانشناسان و درمانگران این مشکل نیز به مشکلاتی که زنان برای رفع آنان به روانشناسان مراجعه میکنند افزودهشده است اما مطالعات عمیق اندکی در این خصوص تاکنون در داخل کشور انجامشده است و مطالعات خارجی نیز به دلیل تفاوتهای فرهنگی موجود چندان مفید نمیباشند اهمیت نظری این پژوهش به دلیل مطالعه عمیق میل جنسی کمکار در زنان، طراحی یک پروتکل درمانی جامع توسعه مرزهای دانش و تولید علم در این زمینه میباشد؛ و علاوه بر آن به کاهش علائم و درمان این اختلال و نیز کاهش تبعات ناشی از این اختلال در روابط بینفردی و نارضایتیهای زناشویی با توجه به فرهنگ بومی کمک می کند. اهمیت عملی این پژوهش با توجه به آسیبهای شناختی، هیجانی، عاطفی، همچنین مشکلات زناشویی و میان فردی که این اختلال در زندگی این افراد ایجاد میکند، مطرح میباشد. با رویکرد شناختدرمانی شناخت عمیق اختلال میل جنسی کمکار در زنان امکانپذیر میباشد و میتواند ما را به فهم بیشتر و روشنتری از آسیبشناسی روانی اختلال میل جنسی کمکار برساند و همچنین در ترکیب با ذهنآگاهی میتواند اثربخشی درمان این اختلال را بیشتر کند و همینطور در حوزهی تولید علم، جنبههای نوآورانهتری را در اختیار جامعه متخصصان قرار دهد (بروتو، 2014).
1-4 اهداف
1- تعیین اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در افزایش میل جنسی، افزایش احقاق جنسی و کاهش تعارضات زناشویی در زنان مبتلا به اختلال کمکاری میل جنسی.
1-5 فرضیات
- شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در افزایش میل جنسی زنان مبتلا به کمکاری میل جنسی مؤثر است.
- شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در افزایش احقاق جنسی زنان مبتلا به کمکاری جنسی مؤثر است.
- شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی در کاهش تعارضات زناشویی زنان مبتلا به کمکاری میل جنسی مؤثر است.
-6- متغیرهای تحقیق:
1-6-1- میل جنسی:
الف: تعریف مفهومی: تمایل جنسی بهنجار تمایلی است که بهموجب آن فرد مایل به برقراری رابطه جنسی با همسر میباشد و موجبات لذت خود و همسرش را فراهم میآورد؛ شامل تحریک اعضای جنسی اولیه، همراه با مقاربت است؛ احساس نامتناسب گناه یا اضطراب در آن وجود ندارد؛ و از سر اجبار نیست. (کاپلان و سادوک، 2009).
ب: تعریف عملیاتی: برای ارزیابی میل جنسی از شاخص تمایل جنسی هالبرت استفاده میشود. آزمون شامل 25 سؤال است و در انتخاب گزینههای آن از مقیاس 5 درجهای لیکرت استفاده شده است. گزینهها از همیشه تا هرگز متغیر است و هر سؤال بین 0 تا 4 نمره میتواند داشته باشد.
1-6-2- احقاق جنسی:
الف: تعریف مفهومی: احقاق جنسی یا جرئتورزی جنسی توانایی فرد در ابراز نیازها و خواستههای جنسیاش را میسنجد (منارد و آفمن، 2009).
ب: تعریف عملیاتی: برای ارزیابی این شاخص از احقاق جنسی هالبرت استفاده میشود. آزمون شامل 25 سؤال است و در انتخاب گزینههای آن از مقیاس 5 درجهای لیکرت استفاده شده است. گزینهها از همیشه تا هرگز متغیر است و هر سؤال بین 0 تا 4 نمره میتواند داشته باشد
1-6-3- تعارضات زوجی:
الف: تعریف مفهومی: تعارض زناشویی به مخالفتهای آشکار میان زوجین اطلاق میشود که توسط زوجین بهعنوان عدم توافق و اختلافنظر یا منشأ مشکلات در روابط شناخته میشود (ون اوردن و همکاران، 2012). تعارض زناشویی نوعی عدم توافق مداوم و معنادار بین دو همسر است که حداقل یکی از آنها آن را گزارش دهد (هالفورد[64] و همکاران، 2001) و میتواند دامنه گستردهای از آزارهای کلامی و جسمانی تا رفتارها و ویژگیهای شخصیتی داشته باشد (فینچام و بیچ، 2010).
ب: تعریف عملیاتی: پرسشنامه تعارضات زناشویی یک ابزار داخلی 54 سؤالی است (طراحی شده توسط ثنایی و همکاران) که برای سنجیدن تعارضهای زناشویی به کار میرود و 8 بعد از تعارضات زناشویی را میسنجد که عبارتاند از کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و کاهش ارتباط مؤثر.
قیمت :37500 تومان
بلافاصله پس از پرداخت ، لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد
و در ضمن فایل خریداری شده به ایمیل شما ارسال می شود.
پشتیبانی سایت serderehi@gmail.com
[add_to_cart id=156374]